سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تنها
درباره وبلاگ


چقدر سخته دوستش داشته باشی نتونی بگی*****
لینک های ویژه
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 5
  • بازدید دیروز: 1
  • کل بازدیدها: 9990



یادداشت ثابت - دوشنبه 91 خرداد 16 :: 6:46 عصر ::  نویسنده : ح.محزون

>گرفتم بعد عمری مدرکی چند
>و اینجانب شدم حالا مهندس
>
>ندانستم که ریزد از چپ و راست
>زپائین و از اون بالا مهندس
>
>غضنفر گاریش را هل نمیداد
>د یالا هول بده یالا مهندس
>
>تقی هم چونه میزد کنج بازار
>نمی ارزه واسم والله مهندس
>
>به مرد قهوه چی میگفت اصغر
>دو تا چایی قند پهلو مهندس
>
>شنیدم کودکی می گفت در ده
>به مردی با چپق خالو مهندس
>
>زجنب دکه ای بگذشت مردی
>صدا آمد ، آب آلبالو مهندس
>
>خلاصه میخورد خون جماعت
>همیشه بد تر از زالو مهندس
>
>شنیدم با تشر میگفت معمار
>به آن ور دست حمالش ، مهندس
>
>همین مونده که فرداهم بگویند
>به گوساله و امثالش مهندس
>
>یهو یاد سکینه کردم ای داد
>فدای آن لب و خالش مهندس
>
>شنیدم که عمل کرده دماغش
>خبر داری ز احوالش مهندس ؟
>
>شنیدم بعد تنظیمات بینی
>بهش میگن همه خانوم مهندس
>
>سرت را درد آوردم مهندس
>سخن از هر دری اومد مهندس
>
>یکی سیگار میخواد اون سمت دکه
>برو که مشتری اومد مهندس




موضوع مطلب :